رمان وقتی که آمدی
به قلم: زیبا حیدری
ژانر: عاشقانه، مفهومی
تعداد صفحات: 225 صفحه مناسب گوشی
قالب رمان: پی دی اف
بخشی از رمان وقتی که آمدی
دوستان فرهاد تک به تک شروع به رقصیدن کردند. فرهاد هم وسط آن ها ایستاده بود. من فیلمبردارشان بودم. یعنی اصلا دست و دلم به رقص و خوش گذرانی نمی رفت. یاد حرف های فرهاد افتادم. با هم قرار گذاشته بودیم که بعد از 20 سال صمیمیت، از راز دلمان به هم بگوییم. بگوییم که چه کسی را دوست داریم. در این سال ها همیشه فرهاد با قاطعیت می گفت که کسی در زندگیش نیست و من هم همیشه می گفتم: هنوز عاشق نشده ام. فکر می کردم فرهاد دروغ می گوید. او هم مرا دوست دارد و می خواهد من از این راز با خبر نشوم. دیشب که تولد دو نفره ای گرفته بودیم گفت: نغمه می خوام بهت یه چیزی بگم. یادته قرار شد اگر می خواستم ازدواج کنم یا از کسی خوشم اومد اولین بار به تو بگم؟ من هم که انگار مات و مبهوت مانده بودم و منتظر بودم اسمم را به زبان بیاورد گفتم: خب؟ فرهاد با کمی مِن و مِن کردن گفت: اخه خیلی گفتنش سخته.
دیگر مطمئن بودم که شخص مورد نظر منم. با خنده گفتم: بگو دیگه لوس نشو. برای این که طبیعی جلوه کند گفتم: همکارته؟
آب دهانی قورت داد و گفت: از کجا فهمیدی؟
خشکم زد. انگار آب یخ روی سرم ریخته بودن. چه می گفت؟ واقعا فرهاد قصه من عاشق شده بود؟ من کجای این ماجرا بودم؟ خیره به چشمانم نگاه کرد و گفت: نغمه ناراحت شدی؟ خودم را جمع و جور کردم و گفتم: ناراحت؟ خُله فقط هنگ کردم. باورم نمی شه. آخه اولین باره از زبونت همچین چیزیو می شنوم. به چشمانم نگاه خیره ای کرد و گفت: منم باورم نمی شه. اصلا نمی دونم چه جوری شروع شد. ولی هر بار می بینمش، دلم یه جوری میشه. تا حالا اینجوری نشدم. حس می کنم دارم روانی می شم. گفتم شاید به تو بگم سبک شم. یا تو کمکم کنی بگی چه کار کنم الان؟
چرا این رمان را مطالعه کنیم؟
برخلاف رمان هایی که بار آموزشی ندارند، رمان وقتی که آمدی، به یک دختر می آموزد که چطور رفتار کند تا هم عزت نفس وی حفظ شود و هم با رفتارهایش، مردانی که لیاقتش را دارند، جذب کند. عشق برای همه افرادی که خواهانش باشند، وجود دارد. حتی اگر ظاهری جذاب نداشته باشند.
بیتل
من کل رمانو خوندم حرف نداشت واقعا عالی هر کی بخره مطمئناً ضرر نکرده
ادمین حس خوب
سلام بیتا جان، خوشحالم که خوشتون اومده. ممنون که نظرتونو گذاشتید.