رمان وقتی که آمدی

خلاصه رمان وقتی که آمدی

رمان وقتی که آمدی روایت گر زندگی دختری عاشق و وابسته است که تنها دوست و رفیق صمیمی اش، از کودکی، پسری به نام فرهاد است. دختر داستان ما، زمانی که متوجه این عشق و احساس می شود، از همه چیز دست می کشد تا پای عشقی که در او ظهور پیدا کرده است بماند اما فرهاد به دنبال تجربه عشق دیگری است.

تومان18,000

خلاصه رمان وقتی که آمدی

رمان وقتی که آمدی روایت گر زندگی دختری عاشق و وابسته است که تنها دوست و رفیق صمیمی اش، از کودکی، پسری به نام فرهاد است. دختر داستان ما، زمانی که متوجه این عشق و احساس می شود، از همه چیز دست می کشد تا پای عشقی که در او ظهور پیدا کرده است بماند اما فرهاد به دنبال تجربه عشق دیگری است.

توضیحات

رمان وقتی که آمدی

به قلم: زیبا حیدری

ژانر: عاشقانه، مفهومی

تعداد صفحات: ۲۲۵ صفحه مناسب گوشی

قالب رمان: پی دی اف

بخشی از رمان وقتی که آمدی

دوستان فرهاد تک به تک شروع به رقصیدن کردند. فرهاد هم وسط آن ها ایستاده بود. من فیلمبردارشان بودم. یعنی اصلا دست و دلم به رقص و خوش گذرانی نمی رفت. یاد حرف های فرهاد افتادم. با هم قرار گذاشته بودیم که بعد از ۲۰ سال صمیمیت، از راز دلمان به هم بگوییم. بگوییم که چه کسی را دوست داریم. در این سال ها همیشه فرهاد با قاطعیت می گفت که کسی در زندگیش نیست و من هم همیشه می گفتم: هنوز عاشق نشده ام. فکر می کردم فرهاد دروغ می گوید. او هم مرا دوست دارد و می خواهد من از این راز با خبر نشوم. دیشب که تولد دو نفره ای گرفته بودیم گفت: نغمه می خوام بهت یه چیزی بگم. یادته قرار شد اگر می خواستم ازدواج کنم یا از کسی خوشم اومد اولین بار به تو بگم؟ من هم که انگار مات و مبهوت مانده بودم و منتظر بودم اسمم را به زبان بیاورد گفتم: خب؟ فرهاد با کمی مِن و مِن کردن گفت: اخه خیلی گفتنش سخته.

دیگر مطمئن بودم که شخص مورد نظر منم. با خنده گفتم: بگو دیگه لوس نشو. برای این که طبیعی جلوه کند گفتم: همکارته؟

آب دهانی قورت داد و گفت: از کجا فهمیدی؟

خشکم زد. انگار آب یخ روی سرم ریخته بودن. چه می گفت؟ واقعا فرهاد قصه من عاشق شده بود؟ من کجای این ماجرا بودم؟ خیره به چشمانم نگاه کرد و گفت: نغمه ناراحت شدی؟ خودم را جمع و جور کردم و گفتم: ناراحت؟ خُله فقط هنگ کردم. باورم نمی شه. آخه اولین باره از زبونت همچین چیزیو می شنوم. به چشمانم نگاه خیره ای کرد و گفت: منم باورم نمی شه. اصلا نمی دونم چه جوری شروع شد. ولی هر بار می بینمش، دلم یه جوری میشه. تا حالا اینجوری نشدم. حس می کنم دارم روانی می شم. گفتم شاید به تو بگم سبک شم. یا تو کمکم کنی بگی چه کار کنم الان؟

چرا این رمان را مطالعه کنیم؟

برخلاف رمان هایی که بار آموزشی ندارند، رمان وقتی که آمدی، به یک دختر می آموزد که چطور رفتار کند تا هم عزت نفس وی حفظ شود و هم با رفتارهایش، مردانی که لیاقتش را دارند، جذب کند. عشق برای همه افرادی که خواهانش باشند، وجود دارد. حتی اگر ظاهری جذاب نداشته باشند.

بازدید:
6364

همه نظرات

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *