داستان درخواست پیتزا از همسر (طنز)
داستان درخواست پیتزا از همسر
نامه ای که دل سنگ را آب می کند چه برسد به همسر عزیز و مهربان من…
داستان درخواست پیتزا
خوش به حال همه کسانی که امروز ناهار پیتزا دارند.
ما که بخیل نیستیم که بگوییم انشاا… بپرد در حلقومشان و از گلویشان پایین نرود. نه… ما انسان های با شخصیت و پولداری هستیم که پول های پیتزاهایمان را جمع می کنیم تا ماشین بخریم، خانه بخریم. مثلا همین جمعه، سه نفر به خانه ما آمدند و نفری 50 هزار تومان کف دستم گذاشتند اما من به آن ها دست نزدم و برای خودم با آن ها پیتزا نخریدم بلکه آن ها را جمع کردم تا پول خرید خانه را فراهم کنم. از قدیم گفتند: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. مگر چه ایرادی دارد که آدم پیتزا نخورد؟ مخصوصا زمانی که خیلی هوس کرده باشد؟ ناهار که املت بخورد، همه چی یادش می رود. آدم سیر که هوس پیتزا میتزا نمی کند.
پیتزا اخ است. به نظرم آدم نباید پول خود را بدهد و سرطان بخرد. پیتزا هزار و یک درد و مرض است. اصلا برای همین است که قدیمی ها سالم تر بودند. چون پیتزا نمی خوردند. اما با این وجود چرا این همه پیتزا خریداری می شود؟
به نظر من خریداران پیتزا دو دسته اند: دسته اول کسانی اند که اخ و تخ و مرض و بیماری ها را دوست دارند. آن ها خود را خارج از دنیای مادی می بینند و مال دنیا برایشان بی ارزش است. به همین دلیل می خواهند زودتر مریض شوند و به دیدار حق تعالی بروند.
اما دسته دوم: که اتفاقا خیلی شبیه من هستند آدم های عاشقند. آن ها به حدی همسرانشان را دوست دارند که اصلا نمی خواهند همسرانشان مریض شوند.آن ها دوست دارند تمام پیتزاهای روی زمین را بخورند تا شوهرشان مریض نشود.
شوهر عزیزم امروز درد و مرض هایت برای من…
نویسنده: زیبا حیدری
داستان های حس خوب
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
Kheili khub bud in ????